ارسال شده در: 1397/9/8 از دسته مطالب: عمومی
احساس طرد شدگی ، احساسی غریزی و جهانی است، چه که انسان موجودی اجتماعی و وابسته به دیگران است و نیاز به پذیرفته شدن از سوی دیگران دارد.
حیات انسان بدون پذیرفته شدن از سوی دیگران ممکن نیست، به همین دلیل انسانها به کوچکترین نشانههای طرد شدگی از سوی دیگران بهشدت حساس هستند. بالاخص در زمان کودکی که ارضا این نیاز تعیینکننده مرگ و زندگی یک کودک است. کودکی که در اتاق و یا گهواره گذاشته میشود، احساس طرد شدگی میکند. او میترسد مادر دیگر برنگردد و او مراقبت و حمایت مادر را از دست بدهد. حفظ ارتباط با مادر برای زنده ماندن کودک حیاتی است.
اما چرا انسانها در بزرگسالی با وجود آنکه پذیرفته شدن از سوی دیگران، دیگر آنقدرها مانند کودکی مهم نمیباشد نیز چنان واکنش نشان میدهند که گویی زندگی آنها در معرض خطر است. و چرا گروهی از انسانها نسبت به دیگران واکنشهای شدیدتری نشان میدهند. چرا گروهی از افراد در بزرگسالی در همه روابط خود احساس طرد شدگی میکنند؟ چگونه میتوان با احساس طرد شدگی مقابله کرد؟ برای پاسخ به این سوالات، در ادامه این مقاله با ما همراه باشید.
اگر شما تله رها شدگی یا ترک و طرد دارید، در کودکی دچار تجربیات عاطفی ناگواری شدهاید. این زخمهای التیام نیافته در بزرگسالی نیز بر افکار، احساسات و واکنشهای رفتاری شما تاثیر میگذارد. ارتباطات امروز ما (حتی اگر با نوع روابط گذشته ما متفاوت باشند)، کابوسهای وحشتناک دوران کودکی را در ما زنده میکنند و مانند نمکی است بر زخمهای کهنه و قدیمی ما. در احساس طرد شدگی دائمی یا تله رها شدگی، فرد احساس میکند دیگران او را دوست ندارند، به او خیانت میکنند، دیر یا زود او را ترک میکنند، دیگری را ترجیح میدهند، اولویت دیگران و یا کسی نمیباشند، تنها در مواقع نیاز به او توجه میکنند و سرنوشت او تنها ماندن است.
خاصیت تله رها شدگی آن است که انسان، با وجود آنکه آن را دوست ندارد و از آن ضربه میخورد، ولی باز گرفتار آن میشود. اگر فردی تله رها شدگی یا طرد دارد، باوجود انکه از این تله آسیب زیادی خورده است و تمام تلاشش را میکند تا گرفتار این تله نشود ولی باز مجدداً خود را در دام تله رها شدگی مییابد. فرد باور میکند که زندگی جز در چارچوب تله ممکن نیست و فرد همه وقایع و پدیدهها را تنها پس از عبور از عینک تله رها شدگی خود میبیند. (برای توضیح بیشتر در اینباره به مقاله خطاهای شناختی مراجعه کنید)
اگر شما احساس طرد شدگی دائم یا تله رها شدگی دارید، گمان میکنید هرچقدر هم اکنون روابط شما خوب بهنظر میرسد اما بالاخره تمام میشود. یا طرف مقابل شما عاشق فرد دیگری میشود یا بر اثر حادثهای میمیرد، یا طلاق میگیرد و یا …. نمیدانید چرا معمولاً تنها کسانی که شما به آنها احساسی ندارید به شما علاقمند میشوند و کسانی را که دوست دارید به شما علاقهای ندارند و هرچقدر بیشتر تلاش میکنید تا به آنها نزدیک شوید آنها بیشتر به شما بیتوجه میشوند.
افراد با احساس طرد شدگی دائمی و تله رها شدگی همواره در انتظار طرد و ترک شدن هستند و نشانههای طرد واقعی و تصوری را در دیگران بسیار سریع تشخیص میدهند. آنها با وجود آنکه همواره منتظر طرد شدن هستند ولی در هنگام مرگ یا خیانت نزدیکان خود بیشتر از افراد دیگری که احساس طرد شدگی ندارند از این وقایع آسیب میبینند و مدت زمان بیشتری برای ترمیم خود نیاز دارند. این افراد وابستگی شدیدی به فرد طرد کننده خود دارند. این نکته را در میان ارتباط فرزندان و والدین نیز میتوان مشاهده کرد. فرزندان والدین طرد کننده چسبندگی بیشتری به والدین خود دارند و آنها در عین خشم شدیدی که از والدین خود دارند ولی در عین حال به والدین، نظر آنها و مورد تایید آنها واقع شدن وابستگی بسیاری دارند. بین آنها نوعی رابطه حب و کین در جریان است. هم از آنها نفرت دارند و هم نمیتوانند آنها را رها کرده بهدنبال زندگی خود بروند. گاهاً نوعی خشم آنها را در ارتباط با والدینشان نگاه میدارد.
افرادی که احساس طرد شدگی دارند در زندگی عاطفی خود نیز همینگونه هستند. آنها در درجه اول با افرادی در رابطه قرار میگیرند که احساس طرد شدگی را در آنها تحریک می کنند. افراد طرد کننده حرفهای که منجر به تجربه از دست دادنهای مکرر در آنها میشود. از سویی، نسبت به بیتوجهی یار خود عذاب میکشند و از سویی دیگر نمیتوانند او را رها کنند. نوعی رابطه حب و کین دارند. و نکتهای که خود به آن آگاه نیستند آن است که همین بیتوجهی آنها را در رابطه نگه میدارد. زیرا این بیتوجهی و شک به بودن و نبودن طرف مقابل در رابطه برای آنها آشنا است. در صورتی که فرد مقابل از نظر عاطفی به آنها خیلی نزدیک شود و به آنها زیادی توجه نشان دهد؛ آنها احساس خفگی میکنند و طرف مقابل را پس میزنند. آنها عاشق کسانی که به آنها توجه زیاد میکنند و در رابطه ثبات دارند، نمیشوند؛ زیرا اولاً با الگوها و پیشفرضهای آنها آشنا نیست و به همین جهت با این سطح و مقدار از محبت آشنا نیستند و احساس احاطه شدن میکنند.
در کودکی نیز همین نوع رابطه را با والدین یا مراقبین اصلی خود داشتهاند. پس با چهارچوب و پیشفرض آنها از رابطه جور در میآید. آنها در دوری طرف مقابل احساس نگرانی و از دست دادن میکنند، ولی در هنگام نزدیکی طرف مقابل نیز احساس امنیت نمیکنند و در رفتارها و گفتارهای او بیتوجهی، بیتفاوتی، عدم اطمینان از حضور دائم و اولویت نداشتن را میبینند. از بودن او نیز همانند نبودن او نگرانند، زیرا ترس روزی که او نباشد را دارند.
افرادی که تله رها شدگی یا طرد دارند معمولاً جذب رابطههایی میشوند که یک یا چند رقیب واقعی در رابطه آنها وجود دارد. آنها جذب رابطه با مرد زندار، زنی که هنوز از نظر احساسی درگیر رابطه قبلی خود است، مرد معتاد یا مشروبخوار (مواد یا شراب هووی فرد است)، مردی یا زنی که روابط متعدد دارد، مرد یا زنی که مورد توجه افراد بیشماری است و … میشوند. و یا آنکه رقیب تصوری در ذهن ایجاد میکنند، زیرا ذهن آنها نمیتواند رابطهای را بدون رقیب تصور کند و به همین دلیل آنها مداوماً احساس میکنند شریک عاطفی آنها به دیگران توجه بیشتری دارد و یا دیگری را در اولویت قرار میدهد. دیگری میتواند مادر، پدر و یا دوست باشد. و یا همواره در شک و گمان است که طرف مقابل در رابطه با دیگران است و یا تمایل به رابطه با دیگری یا دیگران را دارد. ذهن فردی که تله رها شدگی یا طرد دارد همواره در جستجوی مدرکی برای پیشفرضهای خود است. و البته ذهن چنان زیرک است که میتواند برای هر پیشفرضی مدرک بهدست بیاورد. پیشفرض ذهن فردی که تله رها شدگی یا طرد دارد آن است که: روابط پایدار نیست- دیگران او را رها خواهند کرد- او توان تحمل طرد شدگی را ندارد. به این ترتیب فرد همواره نگران طرد و ترک شدن است. او گوش بزنگ طرد شدن است و ذهنش همواره بهدنبال نشانههای طرد شدگی در دیگران میگردد. او در کودکی و بزرگسالی گزیده شده است و از ریسمان سیاه و سفید میترسد.
گروهی از این افراد سعی میکنند با کنترل کردن طرف مقابل احساس نگرانی خود را کم کنند. مدام او را چک میکنند، بهگونهای او را وادار میکنند همیشه در دسترس باشد، شریک عاطفی خود را مدام به بیتوجهی و بیوفایی محکوم میکنند، برای طرف مقابل هرکاری میکنند تا توجه و نظر او را بهخود جلب کنند و … .
البته این راهکار همه افرادی که به تله رها شدگی و طرد دچار هستند نمیباشد. گروهی نیز بهدلیل طرد شدنهای مداوم و نیز احساس اضطراب و نگرانی که در درون یک رابطه عاطفی احساس میکنند، تصمیم میگیرند دیگر وارد رابطه عاطفی نشوند و با دیگران ارتباطات سطحی داشته باشند و درگیری عاطفی پیدا نکنند تا مبادا اذیت شوند. نمونه آن را میتوان در زنان و مردانی یافت که در روابط عاطفی بسیار سرد و خشک هستند. معمولاً تنها در سطح جسمی و جنسی با دیگری ارتباط برقرار میکنند. راهکار بعضی از افراد این گروه نیز آن است که با تعداد زیادی افراد وارد رابطه میشوند تا از دست دادن یکی از آنها صدمهای به آنها وارد نکند. به اصطلاح همه تخممرغهایشان را در یک سبد نمیگذارند. آنها هیچوقت با کسی قطع رابطه کامل نمیکنند. اگر شده تنها به یک تبریک سال نو هم اکتفا کنند ولی سعی میکنند کسی را کاملاً کنار نگذارند. البته آنها معمولاً به این رفتار خود، آگاه نیستند و دلیل آن را نمیدانند که چرا همیشه شماره تلفنها و ایمیلهای دوستان ۵ سال پیش را نیز همچنان نگاه میدارند.
بسیاری از موضوعات و وقایع برای همه افراد احساس طرد شدگی ایجاد میکند، ولی شدت و مدت آن در فردی که تله رها شدگی و طرد دارد، بیشتر است. از جمله میتوان به وقایع زیر اشاره کرد:
۱. تنهایی
۲. مریضی
۳. طلاق
۴. اخراج از کار و یا از دست دادن کار به هر دلیلی.
۵. فردی که احساس میکند دوستانش دیگر به او مانند گذشته توجه نمیکنند.
۶. فرزندی که سوگوار مرگ مادر است.
۷. خیانت در روابط زناشویی.
۸. مهاجرت به یک کشور و یا مکان ناآشنا.
۹. کودکی که بهدلیل رنگ پوست، مذهب، قومیت، مشکل جسمی و … احساس متفاوت بودن با دیگران میکند.
۱۰. شکست عاطفی.
۱۱. خانم میانسالی که فرزندانش خانه را ترک میکنند.
اما فردی که احساس طرد شدگی دائمی دارد، در همه روابط خود احساس نگرانی میکند و ثباتی در ارتباطات خود نمیبیند. چنین فردی حتی بالا و پایین شدنهای طبیعی یک رابطه مانند ناراحتی، نارضایتی و دوری موقت را نیز نمیتواند تحمل کند، زیرا احساسات طرد شدگی را در او زنده میکند و در نتیجه واکنشهای غیرطبیعی و اغراقآمیز نشان میدهد. دراین مواقع از سویی بهجهت شدید بودن شدت غم، خشم و اضطراب در آنها و از سویی دیگر بهدلیل آنکه چگونه آرام کردن خود را از کودکی فرا نگرفتهاند نمیتوانند خود را آرام کنند و تنها به واکنشهای همیشگی غلط خود میپردازند. این واکنشها میتواند خشم زیاد، چسبندگی زیاد به طرف مقابل، کنترل کردن بیشتر او، متهم کردن او به بیوفایی، بهسرعت از رابطه خارج شدن پیش از آنکه او شما را ترک و طرد کند و در نهایت قرار دادن خود در موقعیت انتظار و استیصال باشد. این افراد انرژی غیرطبیعی و بیش از حدی را برای حفظ یک رابطه صرف میکنند.
۱. فوت یکی از والدین، خواهر یا برادر و یا کسی که از نظر عاطفی در زمان کودکی بر روی او حساب میکردید.
۲. طلاق پدر و مادر از یکدیگر.
۳. مشاجرات شدید پدر و مادر با یکدیگر که باعث میشد شما همواره انتظار از هم پاشیده شدن خانواده و در نتیجه از دست دادن یکی یا هردو آنها را داشته باشید.
۴. مادر در کودکی شما بیمار شده و برای مدتی بستری بوده یا از شما جدا بوده است.
۵. بیثباتی رفتاری پدر و مادر. آنها زمانی به شما توجه میکردند و زمانی دیگر بر اساس خلق خود شما را از خود میراندند و یا نسبت به شما پرخاش میکردند.
۶. اعتیاد والدین به الکل و یا مواد.
۷. یک مراقب ثابت نداشتهاید و توسط پرستارهای متفاوت بزرگ شدهاید.
۸. در سن کم برای تحصیل به مدرسهای دور فرستاده شدهاید.
۹. محل سکونت شما در کودکی مدام عوض شده است. دوستان خود را مدام از دست میدادید.
۱۰. پس از تولد خواهر یا برادر خود توجه یکی از والدین را نسبت به خود از دست دادید.
۱۱. پدر و مادر بیمار یا افسرده
۱۲. خانواده شما بیش از حد از شما حمایت و مراقبت میکردند و شما یاد نگرفتهاید بهتنهایی از خود مراقبت کرده و مستقل باشید. بنابراین همواره ترس از دست دادن مراقب خود را دارید.
منبع : دکترسنایی